بسم الله الرحمن الرحیم

خانه های آن کسانی می خورد دَر بیشتر .......... که به سائل می دهند از هرچه بهتر بیشتر
عرض حاجت می کنم آنجا که صاحبخانه اش ........... پاسخ یک می دهد با ده برابر بیشتر
گاه گاهی که به درگاه کریمی می روم ............ راه می پویم نه با پا، بلکه با سر بیشتر
زیر دین چهارده معصومم (ع) اما گردنم ...... زیر دین حضرت موسی بن جعفر(ع) بیشتر
گردنم در زیر دین آن امامی هست که........... داده در ایران ما طوبای او بَر، بیشتر
آن امامی که فِداکِ گفتنش رو به قم است .........با سلامش می کند قم را مُعطر، بیشتر
قم، همان شهری که هم یک ماه دارد بر زمین .............همچنین از آسمان دارد چهل اختر بیشتر
قصد این بارِ قصیده از برادر گفتن است .......... وَرنه می گفتم از این معصومه خواهر(ع) بیشتر
من برایش مصرعی می گویم و رد می شوم ......... لطف باباهاست معمولا به دختر بیشتر
عازم مشهد شدم تا با تو درد دل کنم ............. بودنم را می کنم اینگونه باور بیشتر
مرقدت ضرب المثل های مرا تغییر داد .......... هرکه بامش بیش برفش، نه! کبوتر بیشتر
چهار فصل مشهد از عطر گلاب آکنده است .......... اینچنین یعنی سه فصل از شهر قمصر بیشتر
پیش تو شاه و گدا یکسان تراند از هرکجا ......... این حرم دیگر ندارد حرفِ کمتر، بیشتر
از غلامان شما هم می شود دنیا گرفت ........ من نیازت دارم آقا! روز محشر بیشتر
ای که راه انداختی امروز و فردای مرا ........ چشم در راه تو هستم روز آخر بیشتر
برتمام اهل بیت خویش حساسی ولی ............. جان زهرا (ع) چون شنیدم که به مادر بیشتر
دوستت دارم نمی دانم که باور می کنی ........ راست می گویم به والله از ابوذر بیشتر
بیشترهایی که گفتم از تو خیلی کمترند
شعر از حسین رستمی
پی نوشت ها :
۱- خدا چه قدر باید شاعر رو دوست داشته باشه تا بر قلمش اینچنین شعر را روان کرده باشه . شعر زلال رضوی . برای سلامتی چنین شاعرانی صلوات ( اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم )
۲- دلتنگ اون لحظه ای هستم م که از سمت صحن گوهر شاد وارد حرم امام رضا (ع) بشم . برم روبروی ضریح پشت درب بنشینم . یک دستم رو به سمت ضریح دراز کنم . مثل یک گدا . دقیقا مثل یک گدا . زل بزنم به ضریح . حاجت هام رو از دلم بگذرونم . اشکم که سرازیر شد حال خوشی بهم دست بده و از امام تشکر کنم که این بار هم به من فقیر اذن دخول داده و حجم قبول شده که او حج فقراست . بعدش که احساس کردم اجازه ی ورود داده گیر بدم به امام که : آقا مگر می شود کریمی مثل شما گدای ناچیزی مثل من را دست خالی بر گردونه که من از زبان نوه ی عزیزت در جامعه ی کبیره خوندم « ...و عادتکم الاحسان و سجیتکم الکرم.... »